بازخوان نویسی

یادداشت های ششمین کارگاه بازخوانی نهال 20

غزل کمایی

کلاف

کلاف، داستان دختری را روایت می کند که از بازمانده های جنگ است. انیمیشنی دوبعدی که در ترسیم فضای جنگ و رعب و وحشت ناشی از آن موفق بوده است. او در نمای ابتدایی به قاب عکسی دست می کشد و موجب همراه شدن نخی شده که متصل به خود است. این نخ ها با او به هرکجا کشانده می شوند: روی گل های خشکیده ی حیاط، روی لباس هایی که زمانی متعلق به خانواده اش بودند، روی زمینی که خط کشی بازی لی لی بچه های کوچه بوده و…
دختر سعی می کند با آن نخ ها فرار کند و از شهر جنگ زده اش بگریزد، نخ های سفیدرنگی که در میان رنگ های خاکستری انیمیشن، امید را به شدت تداعی می کند. در میان این مسیر، او با شهر ویران زده اش مواجه می شود و جنگ نیز با صدای شلیک و خمپاره نشان داده می شود. به همراه این نخ ها از برف، باران و کوهستان عبور می کند و در پایان از مرز جغرافیایی نیز می گذرد. ارتباطش با نخ ها قطع شده و تمام خاطراتش از خانه و شهر ناپدید می شود. اما در انتها کلافی شکل می گیرد که با آن پتویی برای خودش می بافد. نمایی را که در این لحظه مشاهده می کنیم این است: آدم های زیادی که زیر لحاف خود بیرون مرز خوابیده اند. لحاف هایی بافته شده از یادها و خاطراتی که آن ها را در آن سوی مرز گرم نگه می‌دارد…

 

باربر

در آغاز صدای کشیده شدن مداد و پاره کردن کاغذ به گوش می رسد. سپس در تصویر حفره ی مشکی را می بینیم که به صورت کاغذ پاره طراحی شده است و ناگهان نوزادی از درون آن به صفحه ی سفید پرتاب می شود. نمایی که او شیشه شیرش را سمت بیننده پرتاب می کند و قطرات شیر نمایان می شود، قابل تامل است. اون در تصویر مدام حرکت می کند، با اشیا تازه ای مواجه می شود و به تناسب صحنه، فرم بدنش نیز تغییر می کند. موسیقی نیز به خوبی با حرکات او همراه شده است. او بزرگ می شود و اسباب بازی، کتاب و حتی عشق را پشت سر می گذارد. اما به چگونه؟ تمام آنچه که بدان مواجه می شود را درون کیسه ای می اندازد و به دوش می کشد. این کیسه دائما سنگین تر می شود و او نیز به سختی آن ها را حمل می کند. اما ادامه می دهد برای تنها قدمی بیشتر!
در این میان با چرخ دنده ای نیز همراه می شود که وجه اشتراکی بین این چرخ دنده و روند زندگی و کار احساس می شود. اما در نهایت همان چرخ دنده را هم به درون کیسه اش می اندازد و در پایان در حالیکه که در طرح شخصیت، کاراکتر پیرتر بنظر می رسد، به حفره ی سیاه دیگری می رسد و به اجبار دستی غول آسا به درون حفره کشانده می شود. دوباره همان صدای کشیده شدن مداد و پاره کردن کاغذ را و دوباره صفحه ی سفید کاغذ که حدفاصل تولد و مرگ را در خود جای داده است!

 

کیارش نجف زاده

پوتین

《پوتین》با بهره برداری از ظرفیت مدیوم انیمیشن در گسترش تخیل و روایت پذیر کردن سوژه های غیرانسانی، موفق به خلق فیلمی ساده اما جذاب شده است. در یک حرکت هوشمندانه، پوتین مستقیما به سراغ مقوله ی جنگ نرفته و جنگ یا شهر جنگ زده  را تبدیل به زمینه ی قصه اش کرده است. عملی که موجب شده تا فیلم در دامِ مضمون زدگی و کلیشه های آثار ضد جنگ نیفتاده و بتواند با شخصیتی جذاب و متفاوت داستان اش را روایت کند. پرنده ای که برای سیر کردن جوجه هایش به دنبال خوراک می گردد و در جستجوی همین هدف، میان خرابه های شهر پرسه می زند؛ سرانجام به طور اتفاقی پوتینی را پیدا کرده و همراه با جوجه هایش که سوار پوتین شده اند، از این شهر کوچ می کند.
پرنده ی مادر، شخصیتی همدلی برانگیز دارد. این دغدغه هایش هستند که این خصلت را در او ایجاد می کنند چراکه او مادری است نگران نسبت به وضعیت جوجه هایش. لحظه ی برخورد پوتین با سر پرنده را به یاد بیاورید که در آن حالت بیهوشی، در خواب، رویایی می بیند یک ویژگی همدلی برانگیز دیگر و آن رویا نیز تجسم اضطراب او بابت گرسنگی جوجه ها بوده است. در نهایت، انیمیشن پوتین با نمایش نیروی پویای طبیعت، موضعی ضدجنگ اتخاذ کرده و با محوریت قرار دادنِ تمِ نیروی زندگی در میان مرگ، ما را به شناخت روح زاینده طبیعت دعوت می کند.

 

 

آدم خانگی

تمام عناصر بصری در《آدم خانگی》به طرزی منسجم در خدمت ایده اش قرار گرفته اند. نزدیکی به مولفه های اکسپرسیونیستی نیز چه در روایت و چه در تصویر حتی در مضمون و محتوا، انیمیشنی تماشایی را رقم زده اند. مردی تکیده و حیران که می خواهد از قفس فرار کند اما زندان بان هایش حیوانات هستند. مرد هربار در میان این گریز، در چنگ حیوانات افتاده و باز با تقلای دوباره، رها می شود اما سرانجام به همان قفس اولیه برگشته و فرارش ناکام می ماند.
عنصر اصلی روایت در آدم خانگی، جابه جایی است. فیلم با تغییر جایگاه انسان و حیوان، سعی داشته تا مخاطب اش را به شناختی نسبت به پرسپکتیوِ حیواناتِ در اسارت برساند.
در مراحل فرار مرد، انواع و اقسام بهره برداری های آسیب زننده انسان از حیوانات شکار، تله های مختلف و تور های عظیم صید ماهی طراحی شده اند تا فیلم بتواند کانسپت اش را در یک گستره وسیع نمایش دهد. ریتم بالا و تنوع زیاد فضا ها نیز در خدمت جذابیت فیلم آمده و تا آخرین لحظه مخاطب را حفظ می کند.
آدم خانگی، در نهایت انیمیشنی دیدنی است که به خوبی از پس مسئله اش برآمده و به خوبی موضع انتقادی اش را نسبت به رویکردهای ضدمحیط زیستی طرح می کند.

 

حانیه سادات عبد اللهی

حفره بعدی

انسان معاصر…انسان مکانیکی…انسانهای شبیه هم
انسانی که به تنهایی باید حفره های زندگی‌اش را پر کند اما مدام حفره‌ها بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شوند…
تلاش فیلم در آن است که بدون اضافه‌گویی، بدون بلند کردن پرچم کلیشه و شعار، بدون حتی موسیقی‌ِ متنی که بخواهد احساسی را بی‌دلیل تهییج کند، ایده‌اش را در روایت و فرم بصری مورد نظر خود قرار داده و دغدغه‌اش را پیش ببرد؛ که اتفاقا بنظرم همین رهایی از اضافات، باعث می‌شود تا هنگام تماشای آن، به خود اثر، تصویر و روایت توجه کنیم و درگیر چیزهایی شویم که در فیلم حضور دارند و می‌خواهند درک شوند. روایت انسان رو به اضمحلال، که چگونه درنهایت حتی خودش را نیز درون حفره‌ می‌گذارد و با بغل کردن خویش مانند یک نوزاد، گویی اتمام می‌یابد و مغلوب می‌شود؛ با همنوعی فرم گِرد گونه کارکتر با فرم گِرد حفره‌ها بی‌منظور نبوده‌است.
آثاری از این دست، شاید در نگاه اول این‌گونه بنظر آیند که تنها یک مفهوم را می‌خواهند بگویند، اما گمان من این است ارتباط و دریافت‌های هر بیننده با فیلم، با دیگری متفاوت بوده‌است.

 

 

بزمیشن

فیلمی بازیگوشانه که بلد است لحن بامزه خودش را تا انتها حفظ کند. ایده‌ای که به ذات و تاریخچه انیمیشن رجوع کرده است و با بیننده‌اش به گشت و گذار می‌پردازد.
اثر، ترکیبی از تکنیک‌های انیمیشن است. تنوع فضاسازی و سیال بودن جهشهای بصری،به فیلم جذابیت و پویایی داده است که در مسیر بُزمِیشِن همراهش هستیم.
فیلمی خوش‌ساخت که به انسجام فضاسازی و لحنش پایبند است و می‌داند چه می‌خواهد بگوید. مسیرش را با توجه به ذهنیات و اهداف خودش دنبال می‌کند و در نهایت ارتباط با بیننده‌اش را با رضایت پایان می‌دهد.

 

Biked

مگر می شود یک ماهی در آب نتواند نفس بکشد؟ اگر آن ماهی مثل باقی ماهی ها نباشد، آری شاید نتواند… مثل آدم ها

مسئله فیلم از همان مونولوگ اول نریشن، کم کم برای مخاطب بیان می شود که از نگاه کودکی، مشکلات آن و حهان دیداریش را روایت می کند. شروع و پایان درست که خط روایی را (نمایی پایانی در آب) کامل می کند. مصائب متفاوت بودن، که در برخورد بقیه با بچه دیده می شود. همان طور زاویه دید های او که رویداد های زندگی را با چه دیدی وحشتناکی می بیند رنگ مشکی غالب در تصاویر را توجیح می کند. فیلم تجربه ای از جنس تامل را به بیننده اش ارائه می دهد. تجربه ای هر چند کوتاه اما تاثیر گذار و احساسی.

 

محمد مهدی حسن نژاد

بزمیشن

بسیار خب. این بر کسی پوشیده نیست که اولین انیمیشن جهان، موتیف یا طرح واره های بزی است که بر روی سفالینه ای واقع در منطقه شهرسوخته نقس بسته شده است. نکته قابل توجه بزمیشن تنوع بصری و همینطور تنوع در تکنیک و بیان شخصی هر فرد برای روایت یک داستان مشخص است‌، روند اثر و همینطور تیمپو ای که در آن برقرار است صحنه ای بامزه را شکل داده که در پلان بعدی کاملا جدی و روایی می شود و بر همین اساس ریتم خوبی در اثر حاکم آوده است.

 

 

پت من

انیمیشن pet man از معدود آثاری ست که می توان راجب آن مفصل حرف زد. زاویه دیدهای معوج انگیز و فضای آلوده سیاه که یادآور آزمایشگاه غیرقانونی ای که در محفل زیرزمینی قرار گرفته است که خود به تنهایی می تواند نشانی از فضای Dark و اکسپرسیو اثر را برساند، حال چه برسد به استفاده از رنگ های شید و جابه جایی انسان با حیوانات که به شکل خوبی در اثر جای گرفته و به تصویر کشیده شده است. نکات مثبت در این انیمیشن زیاد است ولی فکر می کنم تا همین مقدار برای خوب بودن یک اثر کفایت کند.

 

ماهان محمدی

باربر

انیمیشن باربر تجربه ای تکاملی از روند اضمحلال مردی ست که به ناگاه درون صفحه ای پرتاب شده تا بلکه زیست خود را آغاز کند. زیستی که کارگردان اثر کل روند درگیری شخصیت با هر آنچه که به ناگاه روبرویش قرار می گیرد، را با راه رفتنی ساده که محدوده حرکتی خاصی را برای خود دارد؛ تنظیم می کند. اما نه تنها کنش های رئالیستی شخصیت به کار کمکی نکرده، بلکه اساسا تضاد شدیدی با بخش دوم ایده انیماتور، به همراه دارد یعنی: تبدیل سوژه بیرونی به ابژه درونی داخل کوله.

این بلعیدگی اشیا، خاطرات و حتی زنی که به ادامه و تثبیت روند مردانگی شخصیت کمک می کند، ایده ویرانگری او را نشان می دهد اما از اواسط جمله به بعد آنچه رخ می دهد تکرار مکرراتی ست که حتی نمی تواند به سادگی انیمیشن آقای خط کاوندولی مخاطب را بر دنیای دو بعدی نگه دارد. البته که ایده برهم کنشی اضمحلال تدریجی مرد و دنیای اطراف او متناسب با سیری که توسط او طی شده، به خوبی نشان از گزاره های زیادی دارد. اما همین گزاره درست در حد حرکات شخصیت اثر، خشک است!

 

آدم خانگی

در اینجا ما با اثری مملو از صحنه هایی طرف هستیم که کنش های ناقص خود را چه در طراحی و چه در پلان بندی به چشمان مان می کوبند. آدم خانگی اثریست که سعی بر برآشوب سازی و ایجاد فانتزی دارد اما اجازه بدهید از همین جا اذعان دارم که همچین خبری نیست. نه قصه ای می تواند خود را با مناسبات ژانری تطبیق دهد و نه طراحی اکسپرسیو آن که یادآور آثار تیم برتون باشد، توانسته تا صرف تعامل میان رویا و واقعیت را شکل دهد. کاری که برتون در اولین اثر جدی خود یعنی وینسنت؛ آن را مطابق ادبیات گوتیگ الن پو به ثمر می رساند. و اما چطور می شود از رویا و کابوس صحبت کرد درحالیکه هیچ تمهیدی برای ارائه فضای شهری، دنیای زیرزمین و در نهایت دریای آن بکار برده نشده؟ و شخصیتی که با او همراه می شویم صرف دویدن و چند میمیک ناشیانه چیزی از خود ندارد که نشان دهد. نه ترسی بواسطه صرف دویدن شکل می گیرد نه بواسطه پایان مضحکانه ای که بنظر نوعی شوخی منوط به ساتیر گویی می آید تا یک اثر در قالب کمدی وحشت. می گویید این تند گویی نویسنده بجا نیست. شاید حق با شما خوانندگان باشد، ولیکن حتی اگر کارگردان قصد ایجاد نوعی اوهام و بی نظمی داشته (که بعید می دانم) بنظر می رسد صرف استفاده از تن رنگی تیره و چند زاویه نمای Dutch نمی توان مخاطب را به اعماق کابوس های مردی برد که از کشتن حیوانات، دچار معصیت گشته است.

 

 

 

 سردبیر تحریریه:

 ماهان محمدی