بازخوان نویسی

یادداشت های هشتمین کارگاه بازخوانی نهال 20

حانیه سادات عبداللهی

تو هنوز اینجایی

روایتی از یک جدایی…
روایتی که معلوم است از همان مراحل آغازین، می‌داند در تدوین قرار است خلق معنا کند، و این موضع خود را با ایجاد فرم تصویری توسط جامپ‌کات‌ها و فلش بک‌ها شکل می‌دهد؛
که بنظرم نماها بخوبی در انتقال داستان و معنا، در کنار هم قرار گرفته‌اند. روایت در میان گذشته و حال و گاهی آینده در جریان است و دوربین متحرک روی دست، همسو با سیال بودن خط روایی است. انحصار صحنه ای در جایی که زن مشغول جمع کردن وسایلش است و مرد مدام سعی می‌کند با گوش دادن به صدای قدم‌های زن موقعیت مکانی او را در خانه دنبال کند. توجه به ریتم قدم‌ها و کات‌های درست در چینش تصاویر… با وجود اینها اگر فیلم بجای نشان دادن آن همه اطلاعات اضافی که بدون بیشتر آنها مخاطب باز می‌توانست پیش زمینه‌های درستی از داستان برای خودش مطرح کند و همینطور طولانی شدن زمان فیلم، روی همین خلق فضاها و الگو تدوینی تمرکز می کرد، چه بسا حتی تصاویر فیلم نیز خود را بهتر نشان می‌دادند و اثر تماشایی‌تر و اصطلاحا سینمایی‌تر می‌شد تا اینکه از جایی شبیه ویدئو کلیپ شود. با این حال، این جنس از فیلم‌سازی و بیان روایت، همواره تجربه‌ای جذاب و چالشی است که می‌تواند در ذهن مخاطب به یادگار بماند.

 

 

استفراغ روی زخم باز

اگر روزی قرار شد تارانتینو به تماشای این فیلم بنشیند، حتما من را نیز خبر کنید… فیلمی که در حال و هوای جهان روایی خودش سیر می‌کند و مسیر خودش را پیش می‌برد.
نمایشی که همه چیز را در همان اولین تماشا،حل و فصل کرده و با تیتراژ پایانی مخاطبش را به بدرقه می‌کند. جنس خشونت و لحن طنز فیلم که در حال و هوای فیلم‌سازی تارانتیتو می‌گذرد، برای من نوعی تلاش قابل احترام برای کارگردان و عوامل ساخت آن است که با دیدگاه شخصی همراه شده است. اما فیلم را شاید کمی در آشفتگی روایی دنبال می‌کنیم که به مرور متوجه می شویم که فیلم سعی کرده تا لحن خودش را حفظ کند، طنزی آمیخته به احمقانگی…
تدوین با آنکه بنظرم از خود فیلم جلوتر نزده اما مهمترین مهره اثر در منسجم نگه داشتن روایت است که ریتم را به فراخور هر صحنه حفظ می‌کند و روندی غیر یکنواخت می‌سازد.
با وجود آنکه استفراغ روی زخم باز ممکن است برای همه دیدنی و دوست داشتنی نباشد اما توانسته عناصرش را بگونه‌ای در کنار هم بچیند که همه در محوریت خود فیلم باشند و از چارچوب خارج نشوند.

 

 

فاطمه افتخاری نیا

سایکو

نمیشود به قطعیت گفت فیلم در دسته بندی ژانر جاده ای قرار می گیرد اما احتمالا از آن الگو پی روی کرده. فیلم داستان زن و شوهری است که بعد از خراب شدن ماشینشان، تصمیم می گیرند سوار ماشین دیگری شوند. اولین چیزی که در ابتدای فیلم توجه ما را به خود جلب میکند رنگ‌زرد غالب در فیلم است که تا به آخر هارمونی خود را به درستی حفظ کرده. با اینحال داستان اوج و فرودی ندارد و جذابیت اصلی بر دوش دیالوگ و در انتها گره گشایی است که به وسیله ی تدوین رقم خورده است. متشنج بودن فضا، ریتم تند و موزون آن یکی از مولفه هایی است که مخاطب را برای لحظه ی گره گشایی همچنان مشتاق،نگه می دارد. یکی از تمهید های تکراری برای ژانر هیجانی گذر زمان فیلم در شب است اما در فیلم سایکو گرما و روشنایی فیلم به همان اندازه قوی عمل کرده و از استفاده از زمان تکراری برای انتقال حس دوری جسته است. فیلم شبیه دایره ای بوده که با دیالوگ آخر به نقطه ی شروع بازمی گردد بنابراین یکبار دیدن فیلم خالی از لطف نیست.

 

 

بهم زن

فیلم بهم زن، فیلمی در ژانر کمدی است که از بازی با کلمات برای خنداندن و از تدوین برای جذابیت بصری و نگه داشتن مخاطب استفاده کرده. فیلم در چهارچوبی کمدی و فانتزی شروع به روایت می کند اما از عنصر اصلی روایت یعنی دیالوگ برای قصه گویی استفاده نکرده است بلکه این وظیفه را بر عهده ی تدوین و نوع خاص فیلم برداری (انتخاب لنز) قرار داده و بر درست بودن این تصمیم شکی وارد نیست.

 

 

 

سردبیر تحریریه:

ماهان محمدی